عليرضا محمدي عليرضا محمدي ، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

علیرضا عشق زندگیم

عزيزاي دلم به وبلاگ عليرضاجون خوش اومدين

تولد هشت سالگي ات مبارك

تولد سورپرايزي   تولد سورپرايزي که ازيه ماه قبل پلي استيشن برات خريده بوديم  تا روز تولد تولدت برات سورپرايز کنيم   چون عشق مامان کلا عاشق  سورپرايز کردنه ، اون روز برا اينکه تو رو غافلگير کنيم تا عصرموندي خونه ماماني ، ما هم خونه رو تزيين کرديم وقتي عصر با ماماني اينا اومدي خونه ديدي برات تولد گرفتيم البته خودموني   ...
18 آذر 1393

محرم در آبان 93

السلام عليك يا ابا عبداله الحسين (ع) اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست امسال پسرم در مراسم عزاداران به جمع سينه زنان پيوست و در صف عزاداري ( شاخسي گويان) ياغچيان و مرزداران شركت كرد و به قول خودش از سربازان امام حسين شده بود خداوند به حرمت كوچكترين شهيد دشت كربلا تمام فرزندان ايراني و عليرضاي من رو زير پرچم اباعبداله (ع)از تمامي بلايا و فسادهاي اجتماعي حفظ کنه و از سربازان واقعي در راه حق قرار بده . آمين  اين سرباز امام حسين ميگه كه "يعني من الان كه سرباز امام حسينم بايد تا آخر عزاداري سوار اسب سفيد بشينم ؟ آخه من سرباز امام حسينم " ...
14 آبان 1393

روز جهاني كودك مباركت باشه قند عسلم

پسر گلم امروز كه روز چهارشنبه 16 مهر 93  هست بابا  ساعت 1 به من زنگ زدو گفت ميرم عليرضا رو از مدرسه بردارم نهار رو با هم بريم بيرون (واسه روز كودك) تو هم كه طبق معمول پيتزا خواستي  و من هم كه تو شركتم ولي دلم پيش پسرمه پاينده باشي عزيز مامان ...
20 مهر 1393

مدرسه فوتبال تابستان 93

امسال از 15 خرداد ماه كلاس فوتبال شروع شد البته نه رسمي ، ولي خوب ما رفتيم ، چون عليرضا ديگه طاقت نداشت و خيلي كم 8 نفر اينا اومده بودند و حتي آقاي خطيبي و آقا رضا مربي سالهاي قبل هم كنار زمين چمن ايستاده بودند و فقط اقاي اوليائي بچه ها رو هدايت ميكرد امسال هم باز در زمين چمن فوتبال پرواز ثبت نام كرديم باز هم روزهاي شنبه و چهارشنبه از ساعت 7 عصر تا 8:30 زمان كلاسها است با لباس فرم زرد ( تيم برزيل ) باز هم چه شور و حالي داشتي آخه امسال جام جهاني فوتبال خرداد ماه در كشور برزيل برگزار شد به خاطر همون ديگه برزيل و اين لباس فرم غوغا ميكرد   ژ مربي امسال هم اقاي خطيبي هست خيلي مربي خوبيه با بچه ها خوب كنار مياد ...
11 شهريور 1393

رفتن به شيرخوارگاه احسان

 شنبه روز 21 رمضان قمري (28 تير 93 ) با هم رفتيم شيرخوارگاه احسان  ( منظريه ) بچه ها تو حياط داشتند بازي ميكردند يه كمي جلوتر رفتيم يكي از بچه ها اومد پيش من بغلش كردم  با بغض در حالي كه لبهاش جمع شده بود به من گفت " من و خواهرم رو عمويم  آورد گذاشت اينجا و رفت الان هم از هيچ كس شماره تلفن هم نداريم ميخوام برم پيش بابام  " واي خداااااااااااااااااااااااااااااااا چه حالي شدم اين بچه 4 يا 5 ساله با اين همه درك و احساسات چي ميشه آينده اش ، روحيه اش ؟ پرستارشون اومد وبا ناراحتي گفت كه بغلش نكنيد بعدا بي تابي ميكنه از پرستاره پرسيدم كه خانواده اش چي شده ،هيچي نگفت !!!!!!!!! واي خداي  من نمي دو...
30 تير 1393

خرداد ماه سفر آستارا

روز چهارشنبه به همراه مامان و فاطي و مامان بزرگ رفتيم آستارا  ،  واسه شام رفتيم رستوران جهانگردي آستارا ، از اونجا هم رفتيم پارك آستارا ، پسرم كمي سوار اسباب بازي هاش شد     اين عكس هم تو حياط رستوران گرفتيم روز 5شنبه هم رفتيم  ساحل صدف ، يه بار نزديك هاي ظهر عليرضا  رفت دريا ، البته بعد از ظهر، من و فاطي هم اونو همراهي کرديم ، يه آلاچيق هم اونجا  با بساط چاي و قليون کنارش عالي بود خدا رو به خاطر اون روز هم خيلي شاكريم   ...
15 خرداد 1393

جشن پایان تحصیلی اول ابتدائی عليرضا محمدي

روز 31 ارديبهشت ماه 93 روز جشن پايان تحصيلي اول ابتدائي عليرضا ي عزيز  در مدرسه معراج انديشه معلم : خانم سپهري عزيز سرود اي ايران را دسته جمعي دانش آموزان كلاس اول 1 اجرا كردند و همچنين دسته جمعي سرود الف و به و په ته ثه  و.. اجرا كردند و براي هركداك يك توپ و نمادي از هر يك از حروف الفبا را كه در عكس هم هست دادند . انشااله همه شون موفق باشند       ...
31 ارديبهشت 1393