عليرضا محمدي عليرضا محمدي ، تا این لحظه: 17 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

علیرضا عشق زندگیم

هفتمین روز مادر

علیرضام ممنونم ازت          به خاطر اینکه حس قشنگه مادری رو تو به من هدیه دادی دیروز علیرضا دیدم داره قلکش رو به زور میخواد پاره کنه وقتی  من دیدم و علتش رو پرسیدم  علیرضام گفت "ميخوام واست روز مادر بدم من تا 11 سالگي ميتونم صبر كنم بعد سوني بخرم"  آخه قرار بود پولاش و جمع كنه براش پلي استيشن3  بخريم  راستش وبگم خیلی احساساتی شدم انگار برام دنیا رو دادند چون این قلک از نظر پولی دیگه دار و ندارش بود و با پولش  ميخواست به علاقه اش برسه  درسته ما نگذاشتيم به پول قلكش دست بزنه ولي همين كه پسر...
11 ارديبهشت 1392

خریدن جایزه

 پسرم ،طی این سرما خوردگی ات که مجبور شدیم سه بار سرم و چند بار آمپول بزنیم،به خاطر اینکه پسر شجاعی بودی  برات جايزه فوتبال دستی خوشگلي که ميخواستي رو خریديم تو هم حسابی خوشحال شدی مبارکت باشه نازم ...
4 بهمن 1391

دادن کادوی خوشگل از طرف پسرم و جریان خریدن عینک

٢ روز پیش علیرضا از خاله فاطی میپرسه که تولد مامانم کی هستش ؟ خاله فاطی هم به شوخی  میگه امروز تولد مامانته !! علیرضا جونم میگه یه عینک پانصد هزاری کادو واسه مامانم میخرم . فردای اون روز دیدم یه نقاشی خوشگل واسم آورد و داد و گفت مامان واسه تولدت هیچی نتونستم بخرم ولی این نقاشی رو واسه تو کشیدم . علیرضای عزیزتر از جانم خیلی دوستت دارم خیلی خوشحالم کردی اون و رو قلبم نگه میدارم البته داستان  اين عينك خريدن هم مربوط ميشه به قبلا ها يعني تابستون امسال كه عينك آفتابيم و تو سينه جلويي ماشين جلوي آفتاب گذاشته بودم همينكه خواستم بندازم شكست عليرضا ديد من خيلي ناراحت شدم پسر مهربونم از او...
30 دی 1391

محرم (تاسوعا و عاشوراي90)

السلام علي الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين تاسوعا ماماني يه نذر كوچكي ميده (قيمه پلو ) البته چون نذر نداره خودش براي احسان حضرت ابوالفضل ميده كم ميده به چند همسايه و ... اي هم عكس روزه تاسوعاي حسينيه و پسرم و هم ميبينيد عذاردار ابوالفضل و حسينه (خدا قبول كنه) ...
15 آذر 1391

عاشوراي 91

السلام علیک یا علي اصغر عکس روز عاشورا   خدايا علي رضام و بعنوان سرباز امام زمان قبول كن و هميشه سالم و پيروز و سربلند نگاه دار 0 آمين    ...
9 آذر 1391

محرم 91

سلام بر حسين و شهيدان كربلا  امروز تو آمادگي عليرضا جون قراره مراسم عزاداري برگزار بشه همچنين احسان حضرت ابوالفضل هم به بچه ها ميدن اوليا هم هر كدوم به نحوي تو مراسم شريك هستند  ديروز بابا براي عليرضا لباش مشكي امام حسين و خريده و صبح پسرم شال و پيرهن مخصوص محرم و تنش كرد و رفت به آمادگي  پسرم انشااله هميشه از ياران واقعي امام حسين باشي   ...
1 آذر 1391

دعوت به تولد سلنا جون

چهارشنبه پسرم و من به تولد سلنا دعوت بودیم  علیرضا جونم تا حالا سلنا رو ندیده بود سلنا دختر ناز و کوچولوی پریسا یکی از دوستان دوران دانشجویی منه  اولش علیرضا نمی خواست به تولد بره ولی بعد اینکه رفتیم اونجا یک دوست پسر بنام علیسان پیدا کرد و باهاش دوست شدندو تو اتاق سلنا هم توپ بازی میکردند پسرم زیاد دوست نداره به مراسم زنونه بیاد فداش شم از الان مرد شده    این هم یه عکس از تولد ...
24 آبان 1391

اسپايدر من عليرضا

اين گل پسره من خيلي اسپايدرمن و دوست داره تا حالا هم 4 دست لباسش و خريديم يعني از 2 سالگي هر سال يه سايز بزرگترش و ميخريم اكثرا هم اين لباس و  تنش ميكنه هر وقت ميريم سي دي بخريم ميره سراغ مرد عنكبوتي ، هر وقت ميريم اباب بازي بخريم ميره باز مردعنكبوتي رو انتخاب ميكه البته بعضي وقتها هم بتمن يا بن تن يا لاك پشتهاي نينجا رو انتخاب ميكنه ولي اكثرا ترجيحش اسپايدرمن هستش ،البته ما ازش قول ميگيريم كه علي رفتيم سي دي يا اسباب بازي بخريم ولي از اون شخصيتهاي خطرناك برندار ولي بچه هست ديگه ميره اونجا ميبينه تحريك ميشه . با دستش اداش و درمياره كه مثلا نخ ميندازه تازه كتاب و رنگ آميزي هامون هم همشون از ايناست يا بتمن يا اسپايدرمن ...
19 مهر 1391