عليرضا محمدي عليرضا محمدي ، تا این لحظه: 17 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

علیرضا عشق زندگیم

عيد فطر مبارك

از کوی تو بوی عطر آمد بر خیز که عید فطر آمد   عليرضا جون كمي تو ماه رمضان برنامه اش به هم خورده بود مثلا ميرفتيم بستني دستگاهي بخريم ميگفتند بعد افطار كمي ناراحت ميشد يا براي پارك رفتن زياد وقت نميكرديم و از اين جور كارا كه اون موقع ها به من ميگفت مامان راه رمضان كي تموم ميشه ولي غير اون زمونها پسرم با ما نماز و دعا ميخوند  پسرم خدا هميشه يار و همراهت باشه و تو رو به حال خودت رها نكنه خدايا به حرمت ماه مبارك پسرم رو در پناه خودت حفظ كن ...
16 مرداد 1392

واكسن ورود به مدرسه پسرم

دوشنبه هفتم مرداد ماه واسه عليرضاي گلم و برديم و تو بهداشت واكسن هفت سالگي همون ورود به مدرسه رو زدند كه از اونجا هم رفتيم و ثبت نامش و واسه مدرسه معراج انديشه تكميل كرديم  جا واكسن پسرم خيل درد داشت كمي هم التهاب كرده بود روز اول هم كمي تب كرد و بي حال بود الهي مامان فداي اون چشاي ناز بشه كه موقع بي حالي زود گود مي افته   ...
8 مرداد 1392

دلتنگي هاي پسرم

هفته قبل عليرضا جونم كلي واسه مامانيش دلتنگ شده بود آخه ماماني و فاطي يه هفته رفتند استانبول و پسر گل مامان هم با بابابش ميرفت مغازه ، 2 روز هم مامان بزرگ و آورديم خونمون پيش عليرضام بمونه ، 2 روزهم خودم موندم پيشش خلاصه از روزي كه ماماني رفت تركيه عليرضا خيلي دلتنگي ميكرد هي گريه ميكرد ومي گفت هيچي خوشحالم نمي كنه فقط تولد و ماماني و فاطي خوشحالم ميكنند حتي باباش 2 بار استخر برد ولي باز  دلش ماماني رو ميخواست البته حق داره  چون واقعا تنها كسي كه در نبود من جاي من رو پر ميكنه اونه  خدايا همه مامان ها رو نگه دار ماماني عليرضا رو هم   ...
20 تير 1392

ولادت حضرت علی و روز پدر مبارک (برای هفتمین بار)

علیرضا جون مرد کوچولوی من ، مرد فرشته گونه من روز تو هم مبارک علی گونه باش پسرم علیرضای با احساس من منتظر تا بابا از سر کار بیاد و نقاشی که براش کشیده رو برای روز پدر بده البته یک کادو هم براش داره ...
3 خرداد 1392

جشن پایان تحصیلی علیرضا جونم در پیش دبستانی

سي ام خرداد روز دوشنبه در معراج انديشه براي اولي هاو پيش دبستاني ها جشن پايان تحصيلي گرفته بودند براشون اسباب بازي ماشين به همراه عكس پايان تحصيلي داداند هر كدوم از كلاسها برنامه سرود يا تواشيخ دسته جمعي اجرا ميكردند از كلاس آمادگي 2 يعني كلاس عليرضا جون تنها كلاسي بود كه به صورت انفرداي برنامه نمايش اجرا كردند يعني 5 نفر از كلاسشون خانم معلم انتخاب كرده بود كه يكي شون به اسم سيدي نمايش سال وپارسا درنگي نمايش بهار و ديگري تابستون وعليرضا جون نمايش پائيز و بشيري نمايش زمستون رو اجرا كردند كه فيلمشون و بصورت cd  به خودمون هم ميدند   عليرضام كه خيلي خوب اجرا كرد  منم قول دا...
30 ارديبهشت 1392

دعوت به عكس گرفتن از عليرضا جهت پوستر مدرسه فوتبال

روز دوشنبه 23 ارديبهشت ماه آقاي اوليائي مسئول فوتبال عليرضا جون زنگ ميزنه و ميخواد تا عصر عليرضا رو به زمين چمن پروار ببريم تا در اونجا از بچه ها كه چند نفرشون و انتخاب كرده بودند براي گرفتن عكس جهت پوستر برديم    ...
23 ارديبهشت 1392

روز معلم مبارك

 امروز صبح روز چهارشنبه 11/2/92 براي تبريك روز معلم به مدرسه عليرضا جون براي ديدن خانم شائق  رفتيم به همراه اوليا يك كارت هديه ناقابل از قبل تهيه كرده بوديم و يك دسته گل هم به خانم معلم مهربونش گرفتيم عليرضا خيلي هيجان داشت و خوشحال بود آخه واقعا خانم معلمش و خيلي دوست داره ...
11 ارديبهشت 1392

هفتمین روز مادر

علیرضام ممنونم ازت          به خاطر اینکه حس قشنگه مادری رو تو به من هدیه دادی دیروز علیرضا دیدم داره قلکش رو به زور میخواد پاره کنه وقتی  من دیدم و علتش رو پرسیدم  علیرضام گفت "ميخوام واست روز مادر بدم من تا 11 سالگي ميتونم صبر كنم بعد سوني بخرم"  آخه قرار بود پولاش و جمع كنه براش پلي استيشن3  بخريم  راستش وبگم خیلی احساساتی شدم انگار برام دنیا رو دادند چون این قلک از نظر پولی دیگه دار و ندارش بود و با پولش  ميخواست به علاقه اش برسه  درسته ما نگذاشتيم به پول قلكش دست بزنه ولي همين كه پسر...
11 ارديبهشت 1392